سفرنامه صباح مالزی (بورنئو) در مالزی
درباره بورنئو:
بورنئو زمانی تحت سلطه ژاپنیها قرار داشت و آنها هم برای زندانی کردن دشمنان خود در زمان جنگ جهانی دوم از آن استفاده میکردند، اما امروز در اختیار سه کشور دیگر است.
برنئو سومین جزیره از نظر بزرگی در جهان و در جنوب شرق آسیا واقع شده که این جزیره بین سه کشور مالزی شرقی، اندونزی و برونئی تقسیم شده. ایالت صباح در قسمت مالزی قرار گرفته و مرکز آن شهر کوتاکینابالو میباشد و برای ایرانیان ویزا به محض ورود صادر می شود(البته اگه مثل ما گیر ندن و معطل نکنن). فاصله هوایی کوالالامپور تا ایالت صاباح شهر کوتاکینابالو 2 ساعت و 30 دقیقه می باشد ، سفرنامه صباح مالزی.
در صباح 32 قوم تا کنون شناسایی شده، زبان اصلی مردم ای منطقه باهاسا مالایی هست ولی انگلیسی به صورت گسترده استفاده میشود. درآمد مردم عادی بیشر از صنایع چوب، ماهیگیری و کشاورزی می باشد و از جمله تجارتهای معروف آنها مروارید می باشد.
یکی از قدیمیترین مناطق روی زمین جنگلهای بورنئوست. حدس میزنید قدمت آنها به چند سال میرسد؟ این جنگلها بیش از 130 میلیون سال است که پابرجا هستند. شاید باورتان نشود اما نیمی از دنیا چوب مورد نیاز خود را از همین جنگلها تامین میکنند! در سال 1975 بیش از 70% بورنئو را جنگلهای استوایی تشکیل میدادند که متاسفانه این مقدار اکنون به حدود 50% رسیده.
از جاذبه های گردشگری بورنئو:
جزیره ها و سواحل زیبا
تفریحات آبی
هتلهای ساحلی
کوهنوردی
زنبق بدبو یا Rafflesia arnoldii بدبوترین، بزرگترین و عجیبترین گل دنیاست. این گل بوی بسیار نامطبوعی دارد به حدی که برخی به آن گل جنازه میگویند. این گیاه نادر فقط در بورنئو یافت میشود و کسانی که به منطقه سفر کنند حتما فرصت دیدن آن را خواهند داشت.
با عرض سلام خدمت دوستان سفر به بورنئو صباح مالزی با دردسرهای بلیطش را شروع کردیم.
از بانکوک را تا کوالا و از کوالا تا کوتا کینابالو را با پرواز میلاندو رفتیم بار 30 کیلو و پذیرایی اسنک که میشه گفت از ایر ایشیا خیلی بهتر بود،سفرنامه صباح مالزی.
بلیطهای ایرایشیا یا میلاندو طبق بررسی که قبل کرده بودم توی این مسیر نزدیک تاریخ که میخواستی قیمتها خیلی مناسب میشد ،چیزی که من حساب نکرده بودم تاریخ رفتن ما میشد تعطیلات مدارس مالزی و شلوغی پروازها و قیمتهای زیاد نزدیک پروازمون مجبور شدیم به جای 27 نوامبر 28 بگیریم و قیمت معمول نفری حدود 50 دلار را 170 دلار بدیم در کمترین حالت.پیشنهاد من اینه برا سفرتون سعی کنید از دو سه ماه قبل پروازها و هتل را رزرو کنید و طمع قیمت پایین لحظه آخری را نکنید.
بالاخره رسیدیم به صباح (بورنئو) فرودگاه شهر کوتاکینابالو حدود 8 شب بود برا گیت ورودی که رفتیم مامور بازرسی اول از دیدن پاسپورت ایرانی تعجب کرد بعد هم با مشورت با یکی دیگه گفت شما 4 روز بیشتر نمیتونید بمونید باهاش صحبت کردیم که توی کوالا پاس را تایید کردن و مدت ویزای ایرانیها دو هفتس برای کل مالزی با یکم بحث راضی شد و پرینت پرواز را خواست که پرینت کوالا به ایران را نشان دادم قبول نکرد با بدبختی با اینترنت فرودگاه بلیط را از روی لیمیل نشونش دادم و راضی شد و مهر زد جالبش اینجا بود که همسرم که قبل من رفت را راحت بدون هیچی مهر زد و رد کرد.(البته بعدا متوجه شدم برای ورود به ایالت صباح احتیاج به ویزای جداگانه هست که البته مجانی هم هست حتی اگه مالزیایی هم باشید حتما باید با ویزای ورود بگیرین )
با 30 رینگت رسیدیم به هتل دریمتل که راه زیادی هم نبود.
در نگاه اول یکم از چیزی که انتظار داشتم پایین تر بود کوتا کینابالو در بورنئو یه شهر با بافت نیمه قدیمی و مندرس و حتی ماشینهایی که از اوراق و قدیمی بودن توی ایران هم دیگه دیده نمیشه (البته مدرن هم بود) و یه شهر نیمه توریستی که اصلا قابل مقایسه با کوالا از نظر شهری نبود و البته توریستهای نسبتا زیاد از خود مازیایی ها و تعداد کثیری چینی(تقریبا اکثرا توی سفر برنئو فقط چینی میدیدیم) و توی 7-8 روز سفرمون فقط دو خانواده ایرانی اونجا دیدیم که اونم فقط توی هتل ساحلی که رفتیم با تور اومده بودن بدون اینکه جایی را ببینن.
برنامه سفر ما رفتن به کوه کوتا کینابالو (بورنئو) بود دو روزه و رافتینگ یک روزه و رفتن زیر آب با کلاه مخصوص یک روزه و یک روز هم خودمون بریم به یکی از جزایر که با یک روزی که تز سفرمون کم شد و هزینه بلیطی که زیاد شد تصمیم گرفتیم زیر آب را که نفری حدود 350 رینگت بود حذف کنیم
طبق ایمیل زدن با جند تا از شرکتهای توریستی شهر قبل از سفر یکی که قیمت مناسب داده بود ( این هم سایتش برای دیدن پکیجهاش: http://www.ultimateborneo.com که ما ازش خیلی راضی بودیم) دو روز کوه و رافتینگ را چانه زدن فروان نفری 1000 رینگت با همه هزینه ها اعم از هتل و ترانسفر و صبحانه و ناهار و شام با شرکت گرفتیم و قرار شده بود که صبح ساعت 8 بیاد لابی هتل برای رفتن به کوه.
تور دو روزه کوه و جنگل در کوتاکینابالو (بورنئو)
صبح را تقریبا دیر بیدار شدیم و تا ساک رفتن را آماده کردیم و رفتیم پایین یک ربع به هشت بود و یه صبحانه سریع خوردیم و رانده را دیدیم فقط مشکلی که ما داشتیم دادن پول بود که دلار داشتیم و صرافیها و فروشگاههای شهر هم زودتر از 9:30 باز نمیکردن بردمون لب ساحل و قدم زدیم و یه سمکارت یو موبال با 8 رینگت که 5 رینگت هم شارژ داشت گرفتیم و صرافیها باز شد و چنج کردیم و راه افتادیم.
مسیر خیلی زیبا و دیدنی بود حدود 2 ساعت با یه توقف در یه بازار محلی با میوه های استوایی ، سفرنامه صباح مالزی.
پارک کوتاکینابالو
بعد با طی یه مسیر پر پیچ و خم رسیدیم به پارک کوتاکینابالو در بورنئو که قسمتهای مختلفی داشت بعضی مسیرها را فقط با راهنما میتونستین برین که اگه بخواید کامل پارکها رابرید باید یه تور 3-4 روزه فقط برا جنگل بگیرید که با کمپ وسط جنگل هست، توی تور ما از اون منطقه فقط پارک گیاه شناسی بود که بدون راهنما هم میشد رفت ولی راننده هم با ما اومد و کلی هم بهمون از انواع گیاههای باغ و خواصشون گفت که خیلی بدرد بخور بود، البته راهنمای بعضی گیاهها هم به صورت تابلو اونجا بود، پارک واقعا قشنگ زیبایی بود مخصوصا با یه نم بارونی که اومد.
بعد از حدود دو ساعت راه افتادیم و راننده بردمون یه رستوران که خیلی ازش تعریف میکرد (کلا راننده خیلی پر صحبتی بود) و توی منو یه جوجه لیمویی دیدم گفتم یه غذای ترش بالاخره تو غذای اینها پیدا شد وقتی اورد لقمه اول را خوردیم گفتم آخه چرا؟! جوجه بود با سس که شبیه به سان ایچ شکر زده باشه و خیلی شیرین که تقریبا هیچی نخوردیم ولی خودش با یه اشتهای فراوانی میخورد! ازش پرسیدم زده لیمو ولی این مزه آب پرتغال شیرین میده خندید گفت غذاهای مالزی شیرینن تازه ما اینجا خیلی شیرین نمیکنیم برین کوالا که توی همه چیزشون شکره! یکم از غذاهای خودمون گفتیم گفت فردا میبرمتون رستوران هندی
پلهای معلق کوتاکینابالو
بعد نیم ساعت به سمت آب گرم و پل های معلق جنگلی، با طی حدود نیم ساعت رسیدیم که به علت تعطیلی مدارس خیلی شلوغ بود آب گرمش ما هم که حوصله آب گرم نداشتیم با طی یه مسیر پلکانی توی جنگل و حدود نیم ساعت پیاده روی رسیدیم به پل های معلق چوبی با ارتفاع از حدود 30 تا حدود 70 متر و طول از 15 تا حدود 60 متر که از اون بالا و تکانهای پل هیجان خوبی داشت مخصوصا تکان دادن پل برای جلوییها مون که میترسیدن.
منظره خوب و زیبایی داشت،نکته جالبشون این بود که برای هر دوربینی که بالای پل ها میخواستی عکس بگیری باید پول میدادی، گذشتن از پلها حدود نیم ساعت زمان برد و بعد رسیدیم به مرحله برگشت از پله های جنگلی نه چندان سالم به وسطهای مسیر که رسیدیم صدای جیغ بلندی از درختها بلند شد از راهنما پرسیدیم گفت میمونها دارن جیغ میزنن که داره شب میشه برین بخوابین تا حیوانهای شب بیرون نیومدن که این جیغها حدود بیست دقیقه ای ادامه داشت (گلوی خیلی قوی داشتن).
بالاخره خسته رسیدیم به ماشین هوا هم رو به تاریکی بود و باران هم داشت نم نم شروع میشد (کلا شب بارون زیاد میومد اونجا) از راهنما پرسیدم که بزرگترین گل جهان که نماد اون منطقه هم بود را چرا ندیدیم که گفت توی مسیر شانستون گلی باز نبود و مرام گذاشت و از یه محلی پرسید که نزدیکی گل باز هست به ما گفت دوره و بارون هم داره شروع میشه شاید فردا بریم که فردا هم نرفتیم البته اونموقع خودمون هم اینقدر خسته بودیم که حس پیاده روی نداشتیم.
راننده ازمون پرسید شما توی تور هتل کارخانه چای دارید ولی چون اونجا منطقه پایین هست هوای گرمی داره و من یه هتل خوب بالای کوه میشناسم خیلی بهتره اول گفتیم حتما ارزون تره میخواد ما را ببره بعد طبق تجربه گفتیم معمولا دروغ نمیگن و گفتیم باشه حدود نیم ساعت و 5-6 کیلومتری جاده خاکی خیلی بد که مونده بودیم ماشینش حیفش نیومد از اون بالاها یه هتل دیدیم،سفرنامه صباح مالزی.
هتل نسبتا خوبی بود با اتاق تمیز و امکانات مناسب و نمای واقعا محشر و زیبا از ابر و جنگل و هوای خنک جوری که صبح سردمون بود تقریبا هوا تاریک شده بود کمی استراحت کردیم.باران هم که شدید شده بود.یه مشکلی که این هتل داشتیم انواع حشرات از خیلی ریز تا 20 30 سانت بود که با اینکه حواسمون به پنجره بود یه چند تا ملخ و حشره بزرگ دیگه مهمونمون شدن تو اتاق، شب رفتیم برای شام رستوران هتل منو اورد توش همبرگر دیدیم گفتیم بالاخره یه شام خوب داریم ولی وقتی خوردیم دیدیم کاملا نپخته و وسطش گوشت خام بود که البته از گشنگی همشو خوردیم و آب هندونه هم روش خوردیم بشره بره که چشمتون روز بد نبینه بدجوری شست! شب را از خستگی زود خوابیدیم.
صبح حدود ساعت 6 بیدار شدیم و از زیبایی هتل لذت بردیم تا 7:30 صبحانه و تخم مرغهای بومی واقعا خوشمزه اونجا و حدود 9 هم وسایل را جمع کردیم و راه افتادیم سمت کارخانه چای معروف صباح که تقریبا توی مالزی چای معروف و خوبی هست.
مزرعه چای صباح(Sabah Tea)
بعد نیم ساعت رسیدیم دیدیم پیشنهاد دیروز راننده بد هم نبود هوا خیلی گرمتر و با رطوبت بیشتر شده بود وارد شدیم و یه نفر اومد و بردمون توی کارخانه که عکس گرفتن هم ممنوع بود و مراحل خشک کردن چای را نشون داد و اینکه در خشک کردنشون هیچ موادی استفاده نمیشه فقط چیزی که بود انجا برگهای چای را به صورت ریز خرد میکردن ولی چیزی که ما دوست داریم و خودش میگفت پرشین تی به صورت برشهای اسلایسی هست که درشت تره.
نکته ای که گفت و نمیدونستیم این بود که آب جوش برای چای نباید بقله و دمای حدود 80 درجه داشته باشه و برای چایهای ریز خودشون بین 3 تا 5 دقیقه بیشتر دم نکشه وگرنه تمام خواص چای از بین میره، بعد رفتیم توی محوطه زیباش عکس گرفتیم و بعد هم کافی شاپش یه چای و کلوچه و خامه و مربا مهمونمون کرد که طعم کلوچه واقعا بینظیری داشت و نمونش را نخورده بودم و راننده ما هم کلی پز میداد که این کلوچه را من توی منوی مهمانها اضافه کردم.
چیزی که فقط از جابجایی هتل از دست دادیم این بود که اگه هتل خود کارخانه چای را میرفتیم میتونستیم صبح زود بیدار شیم و برگ چای بچینیم و توی کارخانه خشک کنیم برای خودمون، به نظر هتلش هم تمیز میومد از دور.
بارون به صورت نم نم داشت میومد از کارخانه اومدیم بیرون که راننده گفت اگه میخواین بریم ماساژ ماهی قبول کردیم بعد حدود 5 دقیقه رسیدیم . رفتیم لب یه رودخانه و بهمون یه بسته غذای ماهی داد ، باید میرفتیم توی آب و غذا میریختیم یه گله ماهی حمله میکردن سمت پاها اولش یکم ترس داشت ولی کم کم سعی میردیم ماهیها را بگیریم که در میرفتن، نمیدونم چرا بهش میگفتن ماساژ شبیه به پا خوری بود، راننده میگفت اینجا بهشت ماهیاس کیف میکنن برن اونورتر میخورنشون به نظر من که بو پا میده گوشتشون ،سفرنامه صباح مالزی.
تو راه برگشت به ماشین، راننده یه گیاهی از ریشه کند گفت بو کنین بوی ویکس میداد و برامون جالب بود که از ریشه گیاه هست، فکر کنم اونجا زیاده چون خیلیا بوی ویکس میدادن اونجا.
برگشتیم سمت شهر کوتاکینابالو (اسم آسونتر نداشتن آخه البته راننده گفت که به معنی کوه اژدها هست و توی داستانهاشون میگن قبلن اژدها روی قله زندگی میکرده و هرکس برای گرفتنش میرفته سالم برنمیگشته) راننده بردمون رستوران هندی که دیروز قولشو داده بود، یه رستوران هندی و کمی کثیف برامون یه نون شبیه به سرخ شده بود آورد و یه خورش که توش سیب زمینی و گوشت و آب گوجه بود(شبیه به خورشتی که ما بهش میگیم تاس کباب بود) یکم تند بود ولی خیلی خوشمزه بعد 2-3 روز خوردن غذاهای شیرین و عجیب خیلی چسبید، با اینکه از خوردن کلوچه ها سیر بودیم خیلی خوردم.
بعد از حدود دو ساعت رسیدیم شهر و با بدبختی با قیمت بالاتر همون هتل قبلمون که خیلی هم تمیز نبود ولی وسط شهر (dreamtel) را گرفتیم برای برای سه شب و رفتیم بساطمون را پهن کردیم مجدد، من رفتم یه داروخانه پیدا کنم برای یه دوای گلو درد و سرماخوردگی و زود برگشتم استراحت کنیم برای برنامه رافتینگ فردا که باید صبح زود ساعت 5 صبح راه میافتادیم.
سفرنامه صباح مالزی